مهدیه رحمانیان؛ حسین زارع؛ امیر پورکاشانی
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر تحلیلرفتارمتقابل و آموزش تنظیمهیجان و تبیین تفاوت این دو روش آموزشی در اصلاح باورهای غیرمنطقی و سبکهای تصمیمگیری دختران نوجوان انجام شد. روش: در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل استفاده گردید. نمونۀ پژوهش حاضر شامل 34 دانشآموز دختر پایۀ ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر تحلیلرفتارمتقابل و آموزش تنظیمهیجان و تبیین تفاوت این دو روش آموزشی در اصلاح باورهای غیرمنطقی و سبکهای تصمیمگیری دختران نوجوان انجام شد. روش: در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل استفاده گردید. نمونۀ پژوهش حاضر شامل 34 دانشآموز دختر پایۀ دوم تا سوم مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 94-95 دبیرستانهای شهر فردیس بودند که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در سه گروه گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامۀ سبکهای تصمیمگیری اسکات و بروس (1995) و پرسشنامۀ باورهای غیرمنطقی جونز (1969) است. برای آموزش مبتنی بر تحلیلرفتارمتقابل از بسته آموزش جونز و استوارت (1987) و برای آموزش تنظیمهیجان از مدل گراس (2015) استفاده شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد هر دو رویکرد تحلیلرفتارمتقابل و آموزش تنظیمهیجان بر باورهای غیرمنطقی و سبکهای تصمیمگیری نوجوانان مؤثر است (01/0≥P)؛ اما تفاوت معناداری در میزان اثربخشی بین تحلیلرفتار متقابل و آموزشتنظیمهیجان مشاهده نشد. نتیجهگیری: آموزش تحلیلرفتارمتقابل و تنظیمهیجان میتوانند بر کاهش باورهای غیر منطقی موثر بوده و سبک تصمیمگیری منطقی را افزایش داده و باعث کاهش سبک تصمیمگیری وابسته و اجتنابی شوند.